در مصباح المَثِمَتیک اثربزرگ و تاثیرگذار امام فنجول 
(من چی کنم
عرب ها چ ندارن بعداسم من میشه فنجول؟
)آمده شبی با جمعی از متفکران اهل ریاضیات
جمع بودندی شیخ را وقت نزول کرامات آمد .نگو در آن وقت فرشته ای عزرائیلی چیزی
براو نازل شده که یا شیخ چه نشسته ای؟
امتحانات دانشگاهت شروع شده و خاک برسرو چوب
در آستین میشوی
و شیخ به دلیل نداشتن ظرفیت شنیدن این حرفها غش کرد و تا زمان
شروع فرجه ها از غش برنخاسته 
.
برسر و روی شیخ بسیار آبها ریختند و چه پسرانی که از
برای او خویشتن را از دار نیاویختندی 
،
فنچول سرماخورده داره میمیره 
.فنچول در زندگی
شانس نداشته .فنچول میداند زمانه با او بسیار بد تا کرده 
.فنچول فقط سردرد و خارش
گلو داره !! یادم رفت بگم لثه هام هم درد میکنن 
.بعدچهارتا آمپول زدم (دوتا پنی سیلین و دوتا تقویتی
) و الان زندم حس درس نبود
حس وب نویسی فوران کرد
!
اصولا یه قانونی هست که هروقت میخای درس بخونی
مریض میشی 
!پس شما مریض میشید اگر و تنها اگر بخاید درس بخونید 
.اتفاق خاصی تو
دانشگاه مون نمیفته جز دو در کردن و پیچوندن کلاسا + استادا 
...(جای فحش بود)که از
اول ترم عین سوسولا دونه دونه تمرین حل کنه
بعد این جلسات آخر از اول تا آخر تند و
تند درس بده الهی چیز شی....؟! (کچل هست یه نفرین دیگه بگید!
) اگه از وضع درس
خوندمون به جایی نرسیم از وضع تدریس این اساتید به این
میرسیم .یعنی میریم حوزه ی خواهران !
به همه ی جوجوهایی
که ارشد رتبه تپل آوردند تبریک
.
هیش کی منو دوست نداره
