حوصله ی خودم رو هم ندارم چه برسه به وبلاگ نویسی !
پیر شدیم یعنی ننه؟قبلا قورمه سبزی درست کردن رو مرحله ی تئوری شو رفته بودم پیش مامان یاد گرفتم .امروز هم مامانم نامردی نکرد و منو فرستاد برای آز قورمه سبزی و خودش رفت آرایشگاه موهاشو رنگ کنه .موقع هم زدن Tآب غذا پرید رو دستم حالا من نگاه میکنم ببینم رو لباسم نریخته باشه یه وقت !(چگونه اسگول خوبی باشیم جلد یک ) دیشب تولد خواهر شووورِ فنچول بود .بعدش میگن عروس پر رو میشه ها من باور نمیکردم یه دسته گل گرفتم بعدش رفتم خونه اشون .شام از بیرون گرفته بودند هیش کدومشون فکر نمیکردند من بدون دعوت آویزون شم (الان فهمیدم علاوه ریاضیات استعداد چتر بازی هم دارم )
.یه چیزی راستی این لوبیا های قورمه سبزیه یکم وا رفت مورد نداره که ؟ مامان از آرایشگاه برگرده من سالم میمونم؟
خدایی خندم نمیاد چیز خنده داری بنویسم خواستید فحش بدید کامنتدونی هست